من زخمهای بینظیری به تن دارم اما،
تو مهربانترینشان بودى،
عمیقترینشان،
عزیزترینشان…

بعد از تو آدمها
تنها خراشهای کوچکی بودند بر پوستم،
که هیچکدامشان
بهپای تو نرسيدند،
به قلبم نرسیدند · محيا

بعد از تو آدمها،
تنها خراشهای کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند…
تو بعد از هر زخم تازهای دوباره باز میگردی
و هربار
عزیزتر از پیش
هربار عمیقتر. · محيا